تو اصلا نمیدونی رد کردم  نمیخونی از مغزم
نمیفهمی در میاد فقظ حرفم از قلبم  دوستات پر دردن از قبلا
خسته شدم مستتو اتاقو من تنها تو حال جدول حل کردم
جلو سختیا قد علم کردم  من بد ضرر کردم


نه میشه باهات حرف زد نه میشه حستو از کارات حدس زد
من از رفتارات خستم  راهی نمونده جلو پاهات اصلا

نه میشه باهات حرف زد  نه میشه حستو از کارات حدس زد
من از رفتارات خستم  راهی نمونده جلو پاهات اصلا


راهی نمونده جلو پاهات اصلا پیشرو
عشق مثله بارونه رعد و برق باعثش میشه وقتی دره گوشت میزنم میگی این عاشق نیستش
من دوستدارم وقتی عصبی ترم  چند وقتیه رفتی نیس خبری ازت
معلوم نی کدوم گوری رفتی  تورو ول میکنم توی لجنی همش
چت که میشی ازت بدم میادش  شبا بازم میشینم پای چرندیاتت
تو میخندی اما شاد نیستی  واس خواب ویسکی میخوری ، حالیت نیس
هر وقت که نسخی ازم بیزاری  بگو داری چه بلایی سرم میاری
یه موقع تو چرتیو فقط میخوابی  یه موقع هم بالایی همش بیداری
من داغونم و تو دیونه دیگه نمیخوام تورو هیچ جوره
من متنفرم از این جور هس تورو باید همین امروز پیچوندت
بگو واسه من دیگه چی مونده  جز ویرونه ی منو دیروزت
چشمایی که جادو میکرد بای گم شه از این خونه

یه گوشه میشینی فرق داری با همه هم سنِای دورت  فکر میکنی 40 سالته انکار که یه درد داری بیزاری حتی از صدای خودت
صدای خودت
نمیرسی به مُدت دورت پره
از لباسایی که پخش رو تخت ریختو پاشه اعصابت
رفتارت فوق العاده زننده و بچه گونس دعوا داری باهمه همه دوستاتو از دست دادی رفتش
قرص میخوریو چرت میزنی روش پا میشی بی اعصابی بعدش
حالت هروز بدتره همه ی حرفات بی معنا بی ارزش

نه میشه باهات حرف زد  نه میشه حستو از کارات حدس زد
من از رفتارات خستم  راهی نمونده جلو پاهات اصلا
نه میشه باهات حرف زد  نه میشه حستو از کارات حدس زد
من از رفتارات خستم  راهی نمونده جلو پاهات اصلا

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:19 توسط صیادپورعبدال نرگی| |